هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟
من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم ؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟
عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند
من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟
راستی ، این همه بیمار نباشم چه کنم ؟
چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر
عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم ؟
ابرویت تیغه مصری است که جان میطلبد
به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم ؟
خواستم نام مرا هم بنویسند همین
سر بازار خریدار نباشم چه کنم ؟
من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا
فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم ؟
حمید رضا برقعی