...منـــــتـــــظران ظهـــــور

....وقت آن است که بدرود کنی هجران را

...منـــــتـــــظران ظهـــــور

....وقت آن است که بدرود کنی هجران را

...منـــــتـــــظران ظهـــــور

بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم

چشم انتظار نرگس چشمت بهارها
زیباترین بهانه ی چشم انتظارها!...

اللّهم عَجِّل لولیِکَ الفَرَج...
گروه فرهنگی منتظران ظهور

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟؟؟

دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۲۴ ب.ظ

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟

من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم ؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟

راستی ، این همه بیمار نباشم چه کنم ؟

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم ؟

ابرویت تیغه مصری است که جان میطلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم ؟

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم ؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم ؟

حمید رضا برقعی

 

نظرات  (۶)

۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۱ سنا ♥عاشق مهدی فاطمه♥
عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی...
۲۶ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۲ ی آنتی زایون
سلام
بسیار زیبا بود ..ممنون از دعوتتون
اللهم عجل لولیک الفرج.......
درد ما را نیست درمــــان الغیاث! 
هجــــر ما را نیست پایان؛ الغیاث!

دین و دل بردند و قصـــد جان کنند
الغــیاث از جور خوبان! الغــیاث!


دربـهــای بوسـه ای جـانـی طلب

می کننــد این دلســـتانان، الغیــاث


خــــون ما خـوردنـد ایـن کافـر دلـان

ای مســـلمانان! چه درمــان؟ الغیاث


همچــو حافظ روز و شـب بی خویشـتن

گشتـــه ام ســوزان و گریـان الغیـاث


خــدا کنــد کہ کسے حالتش چـو ما نشــود

ز دام خــال سیــاهش کسے رهــا نشــود 


خــدا کنــد کہ نیفتــد کسے ز چشــم نگار 

بہ نـزد یــار چـو ما پست و بے بهــا نشــود 


جــواب نالــہ ے مــا را نمے دهــد “دلبــــــر” 

خــدا کنــد کہ کسے "تحبــس الــدعا" نشــود 


شنیـده ام کہ از این حــرف، یــار خستــہ شده 

خــدا کنــد کہ بہ اخــراج مــا رضــا نشــود 


مــریض عشقــم و من را طبیب لازم نیست 

خــدا کنــد کہ مــریضے مــن دوا نشــود....

۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۹ خادم الحسین
اللّهم عَجِّل لولیِکَ الفَرَج...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">