...منـــــتـــــظران ظهـــــور

....وقت آن است که بدرود کنی هجران را

...منـــــتـــــظران ظهـــــور

....وقت آن است که بدرود کنی هجران را

...منـــــتـــــظران ظهـــــور

بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم

چشم انتظار نرگس چشمت بهارها
زیباترین بهانه ی چشم انتظارها!...

اللّهم عَجِّل لولیِکَ الفَرَج...
گروه فرهنگی منتظران ظهور

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۲۳ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

 

هرگز تندخویی ازش ندیدم

اما یه روز دیدم با عصبانیت وارد خونه شد

با تعجب دست از شستن لباس کشیدم و به اتاق رفتم

دیدم مشغول خواندن قرآن شده

پرسیدم: «طوری شده مادر؟ خدا نکنه که تو رو کج خلق ببینم.»

بدون اینکه نگاهش را از روی قرآن برداره ، گفت:

«چیزی نیست ، اجازه بدهید کمی قرآن بخونم

می ترسم الان حرفی بزنم که به گناه ختم بشه »

من هم از کنجکاوی دست برداشتم

بعد از مدتی کوتاه خودش اومد سراغم

علت ناراحتی اش رو که پرسیدم ، گفت:

امروز چند تا معلم زن با یک وضعی آمدند مدرسه روستا برای شرکت در جلسه امتحان

به محض ورود هم با مردان دست دادند.

من هم از اینکه حریم خدا شکسته شد، خیلی ناراحت شدم»   

                                             خاطره ای از زندگی شهید رجبعلی آهنی

                                             منبع: کتاب افلاکیان ، صفحه 319


۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۵:۳۸
منتظران ظهور

وقتی نفس گرفته، دلم در هوایتان

‏یعنی منم که زنده ام از اشک هایتان

‏داوود من! دوباره بخوان تاکه عالمی

‏ایمان بیاورد به طنین صدایتان

‏از این همه سحرکه گذشته است می شود

‏یک شب نصیب این دل من همدعایتان

‏این اشتراک چشم من و چشم خیستان

‏من گریه ام به کشته کرببلایتان 

آقا اجازه می دهید هروقت آمدید
‏نقاشیم کنند مرا زیر پایتان؟ 
یک روز عاشقانه تو از راه می رسی
‏آن روز واجب است بمیرم برایتان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۰:۳۴
منتظران ظهور

سوار تاکسی که شد از راننده خواست که نوارش را خاموش کند .راننده که جوان خوش چهره ای بود گفت :بابا بی خیال ! ما جواینم، بزارید آزاد باشیم.محمود گفت : شما اگر جایی آتش باشه بنزین داخلش می ریزید یا مواد منفجره کنارش میزارید ؟پسر جوان که از سوال تعجب کرده بود ، گفت:نه ، این طوری که آتش شعله ور می شه ! محمود گفت : خوب، شما جوانید و آتش شهوت درونتون شعله وره ،دیگه نباید با این چیزا بیشترش کنید ، ممکنه به جایی برسه که دیگه نتونید جلوش را بگیرید و دین و دنیاتون را از دست بدید !...

                                                                                                        خاطره ای از شهید محمود سعیدی نسب



۲۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۳ ، ۱۱:۲۸
منتظران ظهور