...منـــــتـــــظران ظهـــــور

....وقت آن است که بدرود کنی هجران را

...منـــــتـــــظران ظهـــــور

....وقت آن است که بدرود کنی هجران را

...منـــــتـــــظران ظهـــــور

بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم

چشم انتظار نرگس چشمت بهارها
زیباترین بهانه ی چشم انتظارها!...

اللّهم عَجِّل لولیِکَ الفَرَج...
گروه فرهنگی منتظران ظهور

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

اززحمتـــــ کشـــــان

خـــــارپشتــــان رادوستـــــ دارمـــ

ازپستــــانــــداران

خفـــــاشـــــان را

ازخـــــزندگــــان

مــــاران رادوستــــ دارمـــ

ازگــــــزندگــــان

آدمیــــــان را.......

۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۲
منتظران ظهور

 

 

با صدای اذان از سر سفره بلند شد
گفتیم : غذات سرد میشه
گفت: نه! میرم نماز وگرنه
غذای روحم سرد میشه

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۷
منتظران ظهور

 

نـــــه.....

دستـــــــ خـــودمـــــ نیستـــــ

نمیشــــودحجــــم سیـــری ام را،

گـــرسنگـــی تـــو وزن کنــــــد...

 

پ ن:

زمـــانـــش گـــذشتـــه امـــا

اللّهــــمَّ اَغــنِ کُــلِّ  فَقیــــر....

اللِّهــــمَّ اشِبعُ کـــلَّ جـــائِـــع....

اللّهــــمَّ اکــسُ کُـــلُ عُـــریـــان....

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۴
منتظران ظهور

درایــن گرمـــای تابستـــان:

وقتــی پیچیــده می شــومــ میــان سیاهی اتــ

تنهــادلخــوشی امــ بـه ایــن استــ کـه

عــرق روی پیشــانی امــ

عــرق بنــدگی استــ

نــه عـــرق شـرمنـدگی....

 

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۳۸
منتظران ظهور
 یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که 
 
یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست...
 
استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر.
رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.
رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده.
فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟
رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم.
نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.
لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود
اگر نیت کنید ثواب این غذای امروز نذر یکی از ائمه شود،آنوقت هم آشپزی برایت دلنشین تر است،هم اینکه خانواده هر روز سر سفره یکی از ائمه نشسته اند...
 
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۲۲
منتظران ظهور

حجاب :

ح : حیا یک زن و یک مرد

ج : جمال یک زن و یک مرد

ا : ادب یک زن و یک مرد

ب: برخورد یک زن و یک مرد

حجاب هم بر زن واجب است و هم بر مرد

 

 

 

..............................................

حجاب واجبیست که این روزها از مد افتاده...

حجاب یعنی پیروی از حضرت زهرا...

حجاب یعنی چادر...

خون شهدا ریخته شد برای چادر...

کاش کمی حقیقت چادر را میدانستیم...

کاش...

 

۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۵
منتظران ظهور

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟

من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم ؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟

راستی ، این همه بیمار نباشم چه کنم ؟

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم ؟

ابرویت تیغه مصری است که جان میطلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم ؟

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم ؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم ؟

حمید رضا برقعی

 

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۲۴
منتظران ظهور